نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم:
محمد صادق نجمي
هاشم هاشم زاده هريسي




 

معناي معجزه

کلمه معجزه از«اعجاز» ريشه گرفته است و واژه ي اعجاز نيز در لغت به چند معني آمده است.
1- از دست رفتن چيزي، مثلاً: گفته مي شود «اَعجَزهُ الاَمرُ الفُلاني» يعني فلان چيز از دست وي در رفت.
2- احساس عجز و ناتواني در ديگري، مثلاً مي گويند:«اَعجَزتُ زَيداً» او را عاجز و ناتوان يافتم.
3- ايجاد عجز و درماندگي در طرف مقابل، در اين صورت اعجاز به معناي «تعجيز» مي باشد، مانند «أعجَزتُ زَيداً» يعني او را عاجز و ناتوان نمودم.
و اما در اصطلاح دانشمندان علم «کلام»، معني اعجاز عبارت از اين است: کسي که مقامي را از ناحيه خداوند براي خود ادعا مي کند، بايد به عنوان گواه بر صدق گفتارش عملي را انجام دهد که به ظاهر برخلاف قوانين خلقت و خارج از مسير عادي و طبيعي است و ديگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان هستند، اين چنين عمل خارق العاده اي را «معجزه» و انجام دادن آن عمل را «اعجاز» مي نامند.

شرايط معجزه

عمل خارق العاده را در صورتي معجزه مي نامند که شرايط ذيل را دارا باشد:
1- کسي که از ناحيه خدا منصبي براي خود ادعا مي کند، آن عمل را در مقام گواه بر صدق گفتار و ادعايش انجام دهد.
2- مقامي که اين شخص ادعا مي کند، بايد از نظر عقل براي بشر امکان پذير باشد و اگر مقامي را ادعا کند که به گواه عقل، کذب و دروغ وي در اين ادعا ثابت و مسلم است، در اين صورت هر عملي براي اثبات گفتارش انجام دهد، نه گواه بر صدق گفتار او خواهد بود و نه آن را مي توان معجزه ناميد، گرچه ديگران از انجام چنين عملي عاجز و ناتوان باشند.
مثلاً: اگر کسي ادعاي الوهيت و خدايي کند، محال است که چنين شخصي در ادعاي خود راستگو باشد زيرا دلايل روشن و استوار عقلي، کذب و دروغ وي را در اين ادعا ثابت و آشکار مي سازد.
3- مقامي که اين شخص ادعا مي کند بايد از نظر شرع نيز قابل قبول باشد. اگر مقامي را ادعا کند که به دليل قطعي، مسلّم و ديني، کذب وي در ادعاي چنين مقامي ثابت و مسلم شود، در اين صورت عمل به ظاهر خارق العاده اي که انجام مي دهد دليل بر صدق ادعاي وي نبوده، معجزه نيز ناميده نمي شود.
مثلاً: اگر کسي بعد از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ادعاي نبوت کرد. در اين صورت قطعاً کذب و دروغگو مي باشد زيرا به شهادت قرآن و طبق روايات قطعي و مسلم که از رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين(عليهم السّلام) به دست ما رسيده است، موضوع نبوت با بعثت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) پايان پذيرفته و بعد از وي ديگر پيامبري مبعوث نخواهد گرديد.
پس در صورت باطل بودن ادعا به وسيله ي عقل يا نقل ثابت و مسلم، ديگر گواه و شاهد به حال مدعي چنين مقام باطلي فايده و سودي نخواهد داشت و پس از آن که به حکم عقل يا به نقل مسلّم، کذب و بطلان ادعاي وي روشن گرديده، ديگر بر خدا لازم نيست که عمل او را باطل و ناحق بودن وي را روشن و برملا سازد.
4- شرايط ديگر اعجاز اين است که: عمل خارق العاده، گواه بر صدق مدعا باشد نه گواه بر کذب او و اگر کسي منصبي را از ناحيه خداوند ادعا کند و سپس عملي انجام دهد که ديگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان باشند، در صورتي که اين عمل شاهد و دليل بر کذب و دروغ وي گردد، معجزه ناميده نمي شود.
مثلاً: نقل گرديده است «مسيلمه» که ادعاي نبوت مي نمود به عنوان اعجاز آب دهان خود را به چاه کم آبي انداخت که آب آن فزون تر شود ولي نتيجه معکوس مشاهده گرديد و آب چاه به طور کلي خشک شد و دستش را بر سر عده اي از کودکان خاندان حنيفه کشيد و کام عده ديگري را برداشت، گروه اول به عارضه کچلي و گروه دوم به لکنت زبان مبتلا گرديدند.(1)
در اين صورت هم که عمل شخص، دروغ و بطلان ادعاي او را روشن و برملا مي سازد، بر خدا لازم نيست که بطلان عمل و دروغ وي را از راه ديگر آشکار کند.
5- پنجمين شرط اعجاز اين است که بايد به هيچ يک از علوم و فنون و هنرهاي دقيق نظري و يا تردستي متکي نبوده، قابل تعليم و تعلم نباشد و اگر کسي عملي انجام دهد که به يکي از علوم و فنون متکي باشد، چنين عملي را نتوان معجزه ناميد، گرچه ديگران از انجام آن عاجز و ناتوان بوده، شرايط ديگر اعجاز را دارا باشد.
مثلاً: اعمال خارق العاده اي که از جادوگران، شعبده بازان و از کساني که به برخي اسرار و رموز دقيق علمي و با هنري و صنعتي آشنايي دارند، سر مي زند. چنين اعمال خارق العاده، معجزه ناميده نمي شود و بر خداوند لازم نيست که اين گونه اعمال را باطل نموده، افرادي را که براي اثبات ادعاي دروغين شان به آن ها تمسک مي جويند. رسوا و مفتضح سازد زيرا از راه علم و علائم مخصوص روشن مي گردد که اين گونه اعمال متکي به يک سلسله قواعد و قوانين دقيق علمي و يا هنري و اکتسابي مي باشد که هر کس آن ها را فرا گيرد و با شرايط خاص و در اندازه ي معين به کار بندد، قهراً به چنين نتايج حتمي و آثار فيزيکي و شيميايي دست خواهد يافت.
آري چيزي که هست، اين است که: آشنايي با اين گونه قواعد و به کار بستن آن ها در ميزان معين در فراخور دقت و تفکر مي باشد و براي هر کسي ممکن و ميسر نيست.
و همچنين بعضي از طبابت هاي اعجاب انگيز پزشکان که متکي به آشنايي به خواص و آثار مواد شيميايي اشيا و ترکيبات آن ها است، از مقوله ي معجزه نمي باشد، گرچه اکثر مردم حتي پزشکان ديگر نيز با اين گونه اسرار و رموز آشنا نبوده، از انجام چنين طبابتي عاجز و ناتوان باشند.
و اگر خداوند از ميان مردم تنها يک نفر را با اين گونه قواعد و قوانين دقيق علمي و به آثار و خواص فيزيکي و شيميايي اجسام و اشيا و رازهاي پيچيده ي جهان آفرينش که در افق افکار عموم نمي باشد، آشنا سازد و در موقع سوء استفاده از اين علم و اطلاع، دروغ وي را برملا نکند، هيچ گونه ايراد و قبحي نسبت به ساحت خداوندي محسوب نمي گردد زيرا اين ها از مقوله معجزه نبوده، شاهد بر هيچ گونه ادعايي نمي تواند باشد.
آري، اگر به فرض محال خداوند معجزه را با دست مرد دروغگويي انجام دهد و ادعاي دروغين وي را بدين وسيله تأييد کند، کار ناشايست و غيرعقلاني خواهد بود زيرا که اين کار تصديق دروغگو و موجب ضلالت و گمراهي مردم است و خداوند از انجام چنين عملي اجل و برتر است. «تعالي الله عن ذلک علوّاً کبيراً»

پي‌نوشت‌:

1-کامل ابن اثير، 138/2.

منبع مقاله:
خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.